من عاشق خلاقیتم. هر طور که باشد. بزرگ یا کوچک. گران یا ارزان. شاید به دلیل منابع مالی کم (به قول … چپ خالی)، توان اجرایی کردن هر ایده خوبی را نداشته باشم (همه که گوگل نیستند)، اما از آن ایده و خلاقیت لذت که می توانم ببرم و می توانم مدلهای ارزانترش را در ذهن خودم تصور کنم. البته خلاقیتهای ارزان یا ساده را فقط به خاطر قابلیت اجرای سریعشان دوست ندارم بلکه در واقع از دید من هرچقدر نسبت سادگی به کارایی یک خلاقیت بزرگتر باشد آن خلاقیت جذابتر است. شاید شما یک ایده با هزینه اجرایی 100 هزار دلار داشته باشید که 1 میلیون دلار سود عایدتان کند. حالا این را مقایسه کنید با ایده 1000 دلاری که 1 میلیون دلار سود عایدتان کند. کدام بهتر است؟
مثلا
این سایت را ببینید. کارش ارائه خدمات چت به سایتهای تجاری و فروشگاهها است. در واقع چت باکس این سایت برای بازدیدکننده یک سایت مثل فروشنده ای است که وقتی وارد یک فروشگاه واقعی می شوید جلو میاید و می پرسد که آیا می تواند کمکی انجام دهد؟ فکر می کنید مزاحم بازدیدتان می شود؟ خوب پنجره اش را ببندید. مثل همان فروشنده که در جواب سوالش می گویید فعلا خیر، اگر کمکی نیاز بود صدایتان می زنم. این برای سایتهای فروشنده فکر بسیار زیبایی است. و البته که اجرای این ایده مستلزم برنامه ای دقیق و منابع مالی بسیار است پس سهم من فعلا فقط لذت بردن از ایده آن است.
این یکی را چه می گویید. اجاره دادن پارکینگهای بلا استفاده خانه های نقاط مختلف شهر به درخواست کنندگان پارکینگ و شریک شدن در درآمد آن با صاحبان پارکینگ. در واقع وصل کردن کسانی که پارکینگ دارند ولی ماشین ندارند به کسانی که ماشین دارند ولی پارکینگ ندارند.
و بسیار ایده های دیگر.
این ایده ها عالی هستند و ویژگی دورانی که ما در آن زندگی می کنیم. استفاده از منابع دیگران به نفع خود و شریک شدن در سود آن با آن ها (حتی گاهی بدون شریک شدن، البته به صورت مجاز). مگر
ebay کاری جز این می کند یا حتی خود گوگل. ظرف 2 سال گذشته بخشی از درآمد من برای رساندن جدیدترین اخبار در زمینه های مورد علاقه دوستانم به آن ها بود. فکر می کنید خبرها را از کجا می آوردم؟ از
گوگل نیوز و
گوگل آلرتز. من در حال انجام چه کاری بودم؟ استفاده از منابع رایگان گوگل. دنیای بی نظیری است، نه؟ واقعا که اینترنت یکی از بهترین دوستان ماست.
حالا ایده های ساده. همین امروز (دیروز) در
وبلاگ دکتر مجیدی به مناسبت هزارمین پستش یک کامنت تبریک گذاشتم. نامگذاری این وبلاگ یکی از همان ایده های ساده ای است که من از آن ها لذت می برم. این نام این قابلیت را دارد که در بسیاری از لیست ها (مثلا
این را ببینید) کاملا خودنمایی کند. اگر با حروف نوشته شود (یک پزشک) در انتهای لیست قرار خواهد گرفت و اگر با عدد نوشته شود (1پزشک) در ابتدای لیست. در هر صورت مستقل از این که این وبلاگ چه محتوایی را عرضه می کند در بسیاری از لیست ها قابل دیده شدن است که خوشبختانه محتوای بی نظیری را هم ارائه می کند. در بین نامها از نظر من
وبلاگ حسین درخشان هم نام خوبی دارد و کاملا موید آزادی یک وبلاگ به عنوان یک رسانه شخصی که جهت انتشار مطالبش نیاز به اجازه هیچ شخص و مقامی ندارد هست. «سردبیر: خودم»
نقطه ته خط و
کیبرد آزاد هم به نظر من اسامی زیبایی دارند.
راستی حالا که صحبت حسین درخشان شد دوست دارم یک چیز را بدانم. واقعا علت این که هر جا نامی از او می آید فحش و ناسزا پیوستش است چیست؟ مگر او چه کرده و یا چه نکرده؟ اگر کسی می داند من را هم روشن سازد.
یا
این آقا را ببینید. تصمیم دارد ده هزارمین توییت خود در سایت
توییتر را بفروشد و مبلغ آن را به صورت مساوی بین 2 سازمان خیریه تقسیم کند. حرکت او بسیار ارزشمند و قابل احترام است و من امیدوارم با نوشتن همین سطور کمکی هرچند کوچک در گسترش ایده انساندوستانه او داشته باشم اما در عین حال لطفا به خود ایده هم توجه داشته باشید. ایده ای ساده که اجرایی شدنش یک روز هم زمان نمی برد.
یا همین
تبلیغات پیکسلی. وقتی برای اولین بار تصویر یک سایت پیکسلی را دیدم تا چند شب خواب راحت نداشتم.
و یکی دیگر. یکی از بستگان ما سواد درستی ندارد و حتی نمی تواند نام و شماره تلفن بچه هایش را در دفتر تلفن پیدا کند. فکر می کنید برایش چه کردیم؟ با کمک هم برای هر کدام از فامیل در دفتر تلفنش یک تصویر کشیدیم. مثلا آن که آرایشگر است یک سر با موهای فرفری یا یک عینک به عنوان علامت مشخصه دیگری و به همین ترتیب. چه فرقی بین آن فامیل مسن و من و شما هست؟ هر تصویری قابلیت این را دارد که هر کدام از ما را به یاد یک خاطره بیندازد. در طول روزهای سال بیشتر ناراحت بوده اید یا خوشحال؟
این هم ایده ای در این راستا. تصویری برای هر کدام از روزهای سال. فکرش را بکنید که چه لذتی دارد مرور این تصاویر بعد از یکسال. نام این ایده پروژه 365 است.
ایده های این چنینی بسیارند اما عجب مقدمه ای شد بر مطلب اصلی که می خواستم بنویسم.
چند وقت پیش ایده ای داشتم درباره این که چطور می شود کیفیت سایتهای خرید و فروش دامین را بهتر کرد؟ طبیعتا ایده ها پیرو نیازها به وجود می آیند و ایده من هم بعد از این که متوجه شدم دامین خوبم قابلیت دیده شدن در بین دامین ها را ندارد به ذهنم رسید. دامینی که تصمیم داشتم بفروشمش Bybits.com بود. به این فکر کردم که اگر کسی دامین من را به جای Bybits به صورت
By Bits ببیند چه قدر بیشتر تشویق به خرید آن می شود. همین حالت را تصور کنید برای مثلا گوگل.
Google موثرتر از google نیست؟ یا
!Yahoo به جای yahoo؟
با خودم فکر می کردم چطور تست و فراگیرش کنم. تصمیم گرفتم سایتی راه بیاندازم تا کلمات مختلف یه این صورت نوشته و در آن نمایش داده شوند. آن را در یک صفحه از
سایت پیکسلز قرار دادم و نام آن شد رنگین کلام. البته بعدها من از اجرای ایده ام منصرف شدم و رو به ایده های دیگری آوردم. اما هنوز جسته و گریخته ایمیلی که شامل کلمات رنگارنگ جدیدی باشد به دستم می رسد و من هم از سر تعهد وظیفه دارم آن را بر روی سایت قرار دهم.
نتیجه فعلی را ببینید. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن یافت می شود.
این مطلب عریض و طویل را نوشتم تا اعلام کنم دیگر زمان ادامه دادن این ایده را ندارم و تصمیم دارم متوقفش کنم و مانند بسیاری از کارهای دیگرم همانطور که هست به یادگار نگهش دارم و از نگاه کردن به آن ایده های جدید بگیرم.
شما هم به یادگاری نوشتن در این دفتر رنگارنگ قبل از بسته شدن آن دعوتید.
زمان: از همین لحظه تا انتهای بهمن ماه
مکان:
از این طرف لطفا